×
در این مقاله ابتدا به بیان حدیث غدیر خم واولین مؤسس این بدعت پرداخته شده و در ادامه حکم این عید مورد بررسی قرار گرفته است.

 بدعت بودن عید غدیر خم[1]

 مطلب اول: حدیث غدیر خم

زیدبن أرقمt می‌گوید: روزی پیامبرﷺ‬ کنار آبی که به آن خم گفته می‌شد و بین مکه و مدینه بود میان ما برخاست و خطبه‌ای ایراد کرد، حمد و ثنای خدا را به جا آورد، برای مردم موعظه و پند داد، سپس فرمود: «أما بعد، ألا أیها الناس! فإنما أنا بشر یوشک أن یأتی رسول ربی فأجیب، وأنا تارک فیکم ثقلین: أولهما کتاب الله، فیه الهدی والنور، فخذوا بکتاب الله، واستمسکوا به» فحث علی کتاب الله ورغب فیه. ثم قال: «وأهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی ... » الحدیث.[2]

اما بعد، ای مردم! من مثل شما انسان هستم، ممکن است مأمور و فرستادة خدای من برای قبض روح بیاید و من هم تسلیم شوم، در میان شما دو چیز ارزشمند و با قیمت ترک خواهم کرد: اول کتاب خدا قرآن، که در آن هدایت و نور می‌باشد، آن را بگیرید و به آن چنگ زنید. در مورد قرآن توصیة زیاد کرد و تشویق و ترغیب نمود، سپس فرمود: و اهل بیت من، در مورد اهل بیت من خدا را به یاد شما می‌آوردم سه مرتبه آن را تکرار کرد، الی آخر حدیث.

براء بن عازبt می‌گوید: در مسافرتی با رسول خداﷺ‬ بودیم در غدیر خم پیاده شدیم، برای اقامة نماز ندا برآمد، برای پیامبرﷺ‬ زیر دو درخت جارو زده شد، نماز ظهر را خواند و دست علیt را گرفت و گفت: «ألستم تعلمون أنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟» قالوا: بلا. قال: «ألستم تعلمون أنی أولی بکل مؤمن من نفسه؟» قالوا: بلی. قال: فأخذ بید علی فقال: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» قال: فلقیه عمر بعد ذلک فقال له: هنیئاً یا ابن‌أبی طالب! أصبحت وأمسیت ولی کل مؤمن ومؤمنة».[3]

آیا می‌دانید که من برای مسلمانان باید از خودشان مقدم‌تر و سزاوارتر باشم؟ گفتند: بله، فرمود: آیا می‌دانید که من برای هر مؤمنی از نفس خودش سزاوارتر و شایسته‌تر و مقدم‌تر هستم؟ گفتند: بله. سپس پیامبرﷺ‬ دست علیt را گرفت و گفت: هر کس من را دوست دارد باید علی را نیز دوست داشته باشد، پروردگارا هر کس علی را دوست می‌‌دارد او را دوست داشته باش و هر کسی با او دشمنی می‌ورزد با او دشمن باش. بعد از آن عمرt به علیt رسید و به او گفت: مبارک باشد ای ابن ابیطالب، برای همیشه دوست هر زن و مرد مسلمانی شدی.

حاکم در المستدرک از زیدبن أرقمt روایت می‌کند که می‌گوید: با پیامبرﷺ‬ بیرون رفتیم تا به غدیر خم رسیدیم، دستور داد که مکان و جایی خنک برایش تهیه شود، در روزی که تا به حال چنین گرمایی را مشاهده نکرده بودیم جایی برایش جارو شد، سپس پیامبرﷺ‬ حمد و ثنای خدا را به جا آورد و گفت: «یا أیها الناس! إنه لم یبعث نبی قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله، وإنی أوشک أن أدعی فأجیب، وإنی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده: کتاب الله عزّ وجل» ثم قام فأخذ بید علیt فقال: «یا أیها الناس! من أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: «من کنت مولاه فعلی مولاه».[4]

ای مردم! هر پیامبر که مبعوث شده است نصف پیامبر قبل از خود زندگی کرده است، و من نیز ممکن است فراخوانده شوم و دعوت را اجابه کنم، در میان شما چیزی را برایتان جا خواهم گذاشت که بعد از آن هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا قرآن، سپس دست علیt را گرفت و گفت ای مردم! چه کسی برای شما از خودتان سزاوارتر و شایسته‌تر می‌باشد؟ گفتند: خدا و رسولﷺ‬ او بهتر می‌دانند، فرمود: هر کس مرا دوست دارد باید علی را نیز دوست داشته باشد.

 مطلب دوم: اولین کسی که این بدعت را ایجاد کرد

اولین کسی که بدعت عید غدیر خم را ایجاد کرد معزالدوله بن بویه بود که در سال 352 ه‍ در بغداد[5] آن را بوجود آورد.

ابن کثیر در حوادث سال 352 ه‍ می‌گوید: در دهم ذی‌الحجه از این سال معزالدوله بن بویه دستور داد بغداد را زینت دهند و ظاهر آن را بیارایند، و بازارها را در شب نیز مانند عیدها باز کنند، بوق‌ها و نی‌ها را بزنند، در کنار در منزل امرا و افسران به منظور شادی عید غدیر آتش روشن کنند، زمان عجیب و مشهوری بود و بدعتی خیلی زشت و منکری آشکار بود.[6]

مقریزی می‌گوید: بدان که عید غدیر، عیدی مشروع نیست، و هیچ کدام از ائمه‌ای که به آنها اقتدا می‌شود چنین چیزی را نشناخته‌اند، و اولین کسی که چنین چیزی را در اسلام اضافه کرد معزالدوله بن بویه در عراق بود، در سال 352 آن را به وجود آورد و شیعه‌ها[7] از آن زمان آن را عید قرار دادند.[8]

عید غدیر خم از اعیاد و موسم‌هایی است که عبیدی‌ها – یاری‌دهندگان بدعت – آن را برپا می‌کنند و شدیداً بر آن محافظت می‌نمایند، این کار را به این هدف انجام می‌دهند تا شیعه بودن و محبت خود برای آل بیت که ادعای انتساب به آنها را دارند ثابت کنند![9]

اولین جایی که این مراسم عید بدعت در آن جا برپا شد در هیجدهم ذی‌الحجه سال 362 ه‍ در مصر بود.[10]

 مطلب سوم: حکم این عید

شکی نیست که قرار دادن هیجدهم ماه ذی‌الحجه بعنوان عید و موسمی از موسم‌هایی که مردم آن را جشن می‌گیرند، و با آمدن آن به شادی می‌پردازند، و در آن عبادت‌هایی مانند آزاد کردن برده، و ذبح و قربانی و غیره انجام می‌دهند این کارها بدعت و باطل می‌باشند، و پایه و اساس این کارها باطل است و گمان می‌کنند پیامبرﷺ‬ در روز هیجدهم ماه ذی‌الحجه سال دهم هجری از حجة‌الوداع برمی‌گشت و در مکانی به نام غدیر خم به خلافت علی‌ابن ابیطالبt توصیه کرد.

بسیار روشن و واضح است کسانی که این عید بدعت را بوجود آورده‌اند و آن را تعظیم می‌نمایند شیعه هستند، آنها این عید را از عید فطر و عید قربان بزرگ‌تر و فاضل‌تر می‌دانند و آن را عید الأکبر می‌نامند.[11]

شیخ الإسلام ابن تیمیه – رحمه‌الله – در بیانات خود که از انواع عیدهای زمانی مبتدع سخن می‌گوید، بعضی از بدعت‌های اعیاد مکان و افعال را شامل بدعت‌های زمانی می‌داند و می‌گوید:

نوع دوم: مکانی است که حادثه‌ای در آن روی داده است همانطور که در غیر آن روی می‌دهد، بدون اینکه این حادثه باعث شود آنجا را موسم قرار دهیم، سلف صالح هم آن را تعظیم نمی‌کردند، مانند هیجدهم ماه ذی‌الحجه، که پیامبرﷺ‬ هنگام برگشتن از حجة‌الوداع در غدیر خم خطبه‌ای ایراد فرمودند، پیامبرﷺ‬ در آن خطبه به پیروی از کتاب خدا توصیه کرد، و سفارش کردند که اهل بیت ایشان را دوست داشته باشند، همانطور که امام مسلم در صحیح خود آن را از زید‌بن أرقمt روایت می‌کند.[12]

بعضی از کسانی که اهل هوا و هوس هستند در آن چیزهایی اضافه کرده‌اند، حتی گمان می‌کنند که پیامبرﷺ‬ با نص صریح و آشکار خلافت علیt را اعلام کرده است، بعد از آنکه مکان بلندی را برای او فرش می‌کند و او را آنجا می‌نشاند، و سخنان و عمل‌هایی را بیان می‌کنند که چنین چیزهایی اصلاً نبوده و روی نداده است، و گمان می‌کنند که صحابه‌ها این نص را کتمان کرده‌اند، و حق او را غصب کرده‌اند، و همة آنها به جز افراد کمی فاسق و کافر شدند. با تأمل به عادتی که خداوند بنی‌آدم را بر آن قرار داده است، و امانت و دیانتی که اصحاب داشتند، و آنچه که شریعت اسلام از بیان حق بر آنها واجب گردانیده است، با علم الیقین می‌توانیم بیان کنیم که برگزاری چنین روزی بعنوان عید و جشن کاری ایجاد شده می‌باشد و هیچ اصل و اساسی ندارد. هیچ یک از سلف صالح نه از اهل بیت رسول‌اللهﷺ‬ و نه غیر آنها چنین روزی را بعنوان عید اعلام نکرده و نگرفته‌اند، تا در آن روز کاری و عبادتی انجام دهند. چون عیدها شریعت و قانونی از قانون‌های خداوند می‌باشند، پس لازم است از آن پیروی و اتباع کرد نه ابتداع و بدعت را ایجاد نمود. پیامبرﷺ‬ خطبه‌های فراوان و پیمان‌ها و حوادث زیادی در ایام‌ مختلف دارند: مثل روز بدر، حنین، خندق، فتح مکه، زمان هجرت، داخل شدنش به شهر مدینه، و خطبه‌های فراوان دیگری که در آنها قواعد و قوانین دین را بیان کرده است، و اینها سبب نشده‌اند این ایام را عید گرفت، بلکه مسیحی‌ها این کارها را انجام می‌دهند؛ آن کسانی که ایام حوادث عیسیu را عید می‌گیرند، و یا یهودی‌ها این کارها را انجام می‌دهند. عید چیزی است که شریعت آن را تعیین می‌نماید، آنچه شریعت آن را قرار دهد از آن باید پیروی شود و الا نباید چیزی که در دین نیست به آن اضافه کرد.[13]

شیخ الإسلام ابن تیمیه – رحمه‌الله – فتوا داده‌اند که قرار دادن روز هیجدهم ماه ذی‌الحجه بعنوان عید بدعت است، سلف صالح آن را انجام نداده‌اند و آن را مستحب ندانسته‌اند، و این موسم و زمان، موسمی غیر شرعی می‌باشد، و از جملة بدعت‌ها به شمار می‌رود والله اعلم.[14]

[1]- غدیر خم میان مکه و مدینه در جحفه قرار دارد.

[2]- رواه احمدفی مسنده، (4/366-367) رواه مسلم فی صحیحه، (4/1873)، حدیث شماره (2408)، و سنن دارمی، کتاب فضائل القرآن، باب فضل من قرأ القرآن.

[3]- رواه احمد فی مسنده، (4/281) و رواه الترمذی مختصراً فی سننه، (5/297)، حدیث شماره (3797) و گفته: حدیث حسن غریب است، و رواه ابن ماجه فی سننه، (1/43)، مقدمه؛ حدیث شماره (116). بوصیری در زوائد ابن ماجه 1/ 19 گفته: سند این حدیث ضعیف است.

[4]- رواه الحاکم فی المستدرک، (3/533)، کتاب معرفة الصحابة و رواه الإمام احمد بطرق کثیرة (1/ 48، 118، 119، 152، 330 ...) که بعضی‌ها خارج از ضعف نیستند، و برخی از راویان آن شیعه می باشند. به البداية والنهاية، (5/234-240 و ...) مراجعه شود.

[5]- بغداد پایتخت عراق است که کنار رود دجله قرار دارد، منصور خلیفه ی عباسی نخستین شخصی است که در سال 149 هجری شهرسازی را در آن شروع کرد. به معجم البلدان 1/ 456- 467 و تاریخ بغداد خطیب بغدادی مراجعه شود.

[6]- به البداية والنهاية، (11/272) مراجعه شود.

[7] - فرقه ی که گمان می کنند پیرو علی هستند، و گفته اند: پیامبر خدا به امامت و خلافت او تصریح کرده است، و امامت از فرزندان علی بیرون نمی شود مگر اینکه دیگران بر آنها ظلم نمایند. و گفته اند: امامت قضیه ی مصلحتی نیست که هر طور خواستند در آن تصرف کنند بلکه قضیه ی اصولی و رکن دین است. به الملل والنهل شهرستانی صفحه: 146 و مقالات الإسلامیین 1/ 65 و الفرق بین الفرق، صفحه: 15- 17 مراجعه شود.

[8]- به الخطط و الآثار، (1/388) مراجعه شود.

[9]- به الخطط و الآثار، تألیف مقریزی، (1/490) مراجعه شود.

[10]- به الخطط و الآثار، تألیف مقریزی، (1/489) مراجعه شود.

[11]- به مختصر التحفة الإثنی عشریه، تأْلیف آلوسی، ص (208) مراجعه شود.

[12]- رواه مسلم فی صحیحه، (4/1873)، کتاب فضایل صحابه، حدیث شماره (2408).

[13]- به اقتضاء الصراط المستقیم، (2/613-615) مراجعه شود.

[14]- به مجموعه فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (25/298) مراجعه شود.